بیا و بچه‌ات را به خانه ببر!

بازگشت بی‌هراس به مدرسه چگونه ممکن است؟

به گزارش در خبرها، روزنامه ایران نوشت: «امسال کلاس دوم ابتدایی است و چند روزی است کلاس درس، معلم و تخته سیاه را تجربه می‌کند. یک روز مریضی را بهانه می‌کند که مدرسه نرود و روز دیگر می‌گوید خیلی خوابش می‌آید. برخی اوقات هم به مادرش التماس می‌کند اجازه دهد حداقل یک روز دیگر را در خانه بگذراند. هر چه هست تمام تلاش‌اش را می‌کند تا مدرسه نرود. مادرش مستأصل نمی‌داند چه جوابی به او بدهد.

بازگشایی مدرسه‌ها برای برخی خانواده‌ها و معلمان چالش‌هایی بجز مشکلات بهداشتی و ترس از ابتلا به کرونا به همراه داشته و آن هم ترس بازگشت دوباره به مدرسه است. برخی دانش آموزان به خاطر دوری طولانی از مدرسه حالا برای برگشت دوباره مضطرب شده‌ و نمی‌توانند با محیط مدرسه، بچه‌ها و معلم ارتباط مناسبی برقرار کنند. اما راه حل این مشکل کجاست؟ آیا باید اجازه دهیم بچه‌ها همچنان مدرسه نروند؟ آیا باز هم باید از شیوه آموزش مجازی استفاده کرد یا بچه‌ها را با موقعیت جدید مواجهه کنیم؟ مهم‌ترین کاری که خانواده‌ها و والدین می‌توانند انجام دهند چیست؟

«من می‌دانم بچه‌ام باید با موقعیت مدرسه مواجه شود و نمی‌توان همین طور به خانه ماندن و درس‌خواندن در خانه قناعت کرد. اما اصلاً حاضر نمی‌شود مدرسه برود. تا از من جدا می‌شود، گریه می‌کند. پایه اول ابتدایی است و مدرسه برایش درس‌خواندن داخل خانه تعریف شده. حالا هم برایش دنبال گواهی هستم تا مدرسه غیبتش را بپذیرد.» این حرف‌های مادر لیانا، دانش‌آموز سال اول ابتدایی است. او معتقد است اگر ابتدای سال بچه‌اش مدرسه می‌رفت، کمتر دچار چنین مشکلاتی می‌شد یا شاید به قول معلمش در دو ماه و سه ماه اول سال این مسأله برطرف می‌شد اما الان برای حل اضطراب و بازگشت به مدرسه راهی به نظرشان نمی‌آید.

زهرا خماریان، معلم، که سال‌ها در پایه اول ابتدایی تدریس کرده در گفت‌وگو با «ایران» تأکید می‌کند: «این روزها ترس بازگشت به مدرسه کمتر مورد توجه قرار گرفته و بیشتر به ترس خانواده‌ها از ابتلا به کرونا پرداخته می‌شود؛ در حالی که این مسأله مشکل بزرگی شده و به بچه‌ها هم محدود نمی‌شود و برخی والدین هم از بازگشت بچه‌ها نگرانند. آنها می‌ترسند آن چه بچه‌ها در فضای مجازی یاد گرفته‌اند، کافی نباشد و بچه‌ها نتوانند نمره خوبی بگیرند یا بچه نتواند از عهده کارهای شخصی‌اش مثل استفاده از دستشویی و آب‌خوردن بربیاید. بچه‌ها علاوه بر درس‌خواندن در مدرسه توانایی‌های دیگری را هم به دست می‌آوردند مثل ایستادن در صف، به‌ نوبت از شیرهای عمومی آب‌خوردن، مراقبت از خود و این که چطور سر کلاس داوطلب شوند و به سؤال‌ها پاسخ دهند. همه این‌ها باعث ترس‌هایی برای بچه‌ها می‌شود. یکی از چیزهایی که من می‌بینم وابستگی عجیب بچه‌ها به والدین است و دائم از معلم می‌خواهند مثل مادر بالای سرشان بایستد و تأییدشان کند. این اضطراب بین بچه‌ها واقعاً زیاد است.»

اما برای حل این اضطراب و مستقل‌شدن بچه‌ها چه می‌توان کرد که این معلم پایه اول ابتدایی به این سؤال پاسخ می‌دهد: «تا می‌توانم در روزهای اول به بچه‌ها با کتاب‌خواندن، بازی‌کردن و گفت‌وگو آرامش می‌دهم تا بتوانند با آموزش حضوری ارتباط برقرار کنند و دوباره قوانین کلاس و مدرسه را یاد بگیرند، این که چه ساعتی سر کلاس حاضر باشند؟ زنگ تفریح چه زمانی است؟ خوراکی‌هایشان را چه زمان بردارند؟ یعنی امور واقعاً ساده‌ای که قبل از کرونا این موقع سال دیگر برای بچه‌ها عادی شده بود.»

او پیشنهاد می‌دهد: «معلم‌ها در روزهای اول به بچه‌ها سخت نگیرند تا آنها بتوانند رابطه خودشان را با معلم تنظیم کنند چون هرگز کیفیت رابطه‌ای که بچه‌ها در آموزش مجازی آموخته‌اند مثل آموزش حضوری نیست و این مسأله صبوری بیشتر معلمان را می‌طلبد تا درس‌ها را با بچه‌ها مرور کنند و برخی درس‌هایی را که بچه‌ها کمتر یاد گرفته‌اند با آنها بیشتر کار کنند و برای تدریس عجله نکرده و برای امتحان هم فعلاً کاری نکنند. اگر همه این‌ها رعایت شود آرامش کم‌کم به بچه‌ها برمی‌گردد.»

اما نقش والدین در این باره چیست؟ او می‌گوید: «مطمئناً نقش والدین هم خیلی مهم است؛ این که به بچه‌ها آرامش بدهند. مخصوصاً در پایه‌های پایین‌تر که مادرها مدام نگران درس و مشق بچه‌ها هستند. همه اینها باعث می‌شود بچه‌ها کمتر مضطرب شوند و با معلم و بچه‌های دیگر بهتر ارتباط بگیرند. فکر می‌کنم در شورای معلمان باید این روزها هراس از مدرسه مورد بررسی قرار بگیرد. این مسأله خیلی بدتر از نمره پایین گرفتن است چون اگر بچه‌ها با همین اضطراب درس بخوانند و به پایه‌های بالاتر بروند، این هراس در آنها نهادینه می‌شود. از آن سو هم نمی‌توان از معلم انتظار داشت برای بچه‌هایی که مدرسه نمی‌آیند، کلاس مجازی برگزار کند. یعنی هم شیفت حضوری و هم شیفت مجازی داشته باشد. معلم‌ها نه این فرصت را دارند و نه بابت دو شیفت کاری دستمزدی می‌گیرند. این مسأله فقط به معلم بار اضافه تحمیل می‌کند.»

مادر امیرمحمد هم مشکلات ترس و هراس مدرسه‌رفتن فرزندش کلافه اش کرده: «هر روز از مدرسه زنگ می‌زنند و می‌گویند بیا بچه‌ات را ببر! سرفه می‌کند و بی‌حال است. انگار کرونا دارد اما تا به خانه می رسیم بچه‌ام خوب خوب می‌شود. فهمیده‌ام خودش را به کروناگرفتن می‌زند که مدرسه نرود. اولیای مدرسه گفته‌اند پیش یک مشاور بروم اما تا بخواهم نتیجه بگیرم مدرسه تمام شده. بچه‌ام از مدرسه می‌ترسد.»

محمدرضا نیک‌نژاد، آموزگار مقطع دبیرستان که فیزیک تدریس می‌کند، هم در این باره اظهار نگرانی می‌کند: «آموزش دو بخش دارد؛ دانش و پرورش. پرورش همان اجتماع‌پذیرکردن دانش‌آموزان و زنده‌کردن و تقویت روحیات انسانی و اجتماعی در آنهاست؛ توانایی‌هایی که با یادگیری آنها می‌توانیم گلیم خودمان را در جامعه از آب بیرون بکشیم. کمترین کارکردی که در آموزش و پرورش ما وجود دارد، زندگی اجتماعی بچه‌هاست. یعنی اولین جایی که بچه دور از خانواده قرار می‌گیرد و از روابط احساسی و عاطفی دور می‌شود تا مستقل شود. مدرسه یک فضای واقعی اجتماعی است که قرار است دانش آموز در آن همراهی، همدلی، همدردی و همیاری را یاد بگیرد و در این جمع از حقوق خود دفاع کند و به حقوق دیگران احترام بگذارد و به کسانی که مثل خودشان نیستند به دیده احترام بنگرد. این‌ها همه بخش‌های پرورشی آموزش و پرورش را دربرمی‌گیرد و خواسته یا ناخواسته بچه‌ها را رشد می‌دهد. در این دو سال و نیم تعطیلی مدرسه‌ها شوربختانه بویژه بچه‌های پایه اول، دوم و سوم دبستان از این روند پرورشی دور ماندند و خانواده‌ها نتوانستند این روحیات را در بچه‌ها پرورش دهند و حالا قرار است که این بچه‌ها با تأخیر وارد مدرسه شوند.»

به عقیده او اضطراب جدایی از خانواده یک راه حل واقعی خیلی پرطرفدار دارد و آن مواجهه با مسأله ترس است: «خیلی از روانپزشکان هم چنین تجویزی را برای حل این اضطراب دارند. یعنی قراردادن آدم‌ها در موقعیت ترس. پس ما چه بخواهیم و چه نخواهیم بچه‌ها باید به مدرسه بیایند و به فضا عادت کنند. اما ما چطور می‌توانیم این فضا را تلطیف کنیم تا بچه‌ها به این فضا راحت‌ترعادت کنند و جذب آن شوند؟»

او این راهکارها را این گونه برمی‌شمارد: «فشارهای آموزشی را از بچه کم کنیم. محیط کلاس و مدرسه را یک مقدار عاطفی‌تر کنیم. معلمان ارتباط بهتری با بچه‌ها برقرار و بچه‌ها را درک کنند. معلمان کلاس اول با این فضا آشنا هستند و می‌دانند دو - سه ماه اول با چنین چیزهایی درگیرند. اما الان برای همه پایه‌ها این مسأله ایجاد شده. به هر حال معلمان اگر بخواهند کار خودشان را سبک کنند، باید صبوری کنند تا بچه‌ها به مدرسه عادت کرده و بدین‌صورت معلم‌ها و خانواده‌ها با هم باید این وضعیت را درک و برای آن برنامه‌ریزی کنند. برگزاری کلاس‌های سرگرمی، فضادادن و تنفس به بچه‌ها و گفت‌وگوهای جمعی می‌تواند به این کار کمک کند. باید زدگی و ترس از مدرسه از بین برود وگرنه این دوری و هراس ممکن است تا سال‌ها روی دانش‌آموز بماند و حتی تا آخر تحصیل نتواند از فشار و ترس و استرس مدرسه دور شود.»

انتهای پیام



پست های مرتبط

پیام بگذارید